باغ مخفی ..یکی دیگه از سریالهایی که حتما میخواستم نقدش رو تو وبلاگم داشته باشم ..مخصوصا که قبلا قولش رو به یکی از بچه ها داده بودم از اون دست سریالهاست که همه دیدن اما نقد درستی ازش هیچ جا پیدا نمیشه ...

این سریال هم جزو سریالهاییه که هرکسی وارد وادی سریال های کره ای شده بهش پیشنهاد میشه والحق هم که با وجود پستی وبلندی ها وگاهی خسته کنندگی وضعف بازی ها ..

شاید اگر از خیلی ها بپرسید بگن داستان راجع به زن ومردیه که جاهاشون با هم عوض میشه ..درست مثل فیلم امریکایی she is a man من هم مثل بقیه باخوندن خلاصه اش همچین فکری کردم ..یا حتی به فکر داستان شاه پریون وفیلم وسریالهایی که یه در مخفی تو یه باغ بزرگ وجود داره که رازهای زیادی درش پنهانه ..اما بیس اصلی کار یه چیز دیگه است ..

گیل رائیم یه دختر تنهاوسخت کوشه که تو رشته ی خودش یعنی بدل کاری یه زن کوشا وپرتحمله ..کسی که برخلاف همه ی دخترهای اطرافش اهمیت زیادی به ظاهر خودش نمیده وفقط میخواد تو بدل کاری پیشرفت کنه تا اینجای کار رو هم خوب جلو رفته ..

که با کیم جوون اشنا میشه ..یه پسر سرمایه دار ونسل اندر نسل چبول که به اخلاق بد وگندش شهرت داره ..جوون به خاطر خرابکاری پسرخاله اش که یه ایدول معروفه به سراغ یه بازیگر پرحاشیه میره اما از اونجایی که گیل رائیم لباسی شبیه به زن پوشیده جوون اشتباها رائیم رو با خودش میبره وهمین میشه مایه ی اشنایی پر دردسر رائیم وجوون

جوون تو همون لحظات اول دلباخته ی رائیم میشه چرا که رائیم با همه ی زنهای اطراف جوون فرق میکنه ..و از اونجایی که ادم بد دهن ومغروریه هربار به نوعی رائیم رو میرنجونه ..اما اونقدر حضور رائیم براش پررنگ میشه که نمیتونه دل بکنه وحتی به محل کار رائیم میره وبه عنوان کار اموز خودش رو به رائیم نزدیک میکنه..واین تنها بخشی از داستانه چرا که عشق اسان نمود اول ولی؟؟؟

جوون با اون درجه ورتبه وسطح زندگی وعقاید مادی گرایی که داره اصلا نمیتونه ذهنیت ونوع زندگی رائیم رو درک کنه وهمینها باعث کدورتهای زیادی میشه ..بارها وبارها با خشم وعتاب ازهم جدا میشن اما دوباره دست برتقدیر یا حتی به خواسته ی جوون بازهم سرراه هم قرار میگیرن .. جوون کسیه که همیشه همه در مقابلش به به و چه چه وتعظیم کردن حالا یکی مثل گیل رایم پیدا شده صاف زل می زنه تو چشماش وگردن درازی می کنه هیچ جوره هم قبولش نداره اول برای جوون وجود رائیم کنجکاوش میکنه ... می‌ره ومیاد بی بهانه وبا بهانه اما بعد که حسش جدی میشه از سطح پایین بودن زندگی راییم شاکی میشه که چرا بهش دل بسته همینجاست که دست وپنجه نرم کردن جوون ودل شکستگی های رائیم اوج میگیره ..

اما دقیقا تو همین قسمت هایی که بیننده با خودش میگه خب دیگه همه چی تموم شدو محاله گیل رائیم با وجود این همه خفت وحقارتی که از طرف جوون دیده باهاش رابطه داشته باشه اصل داستان رو میشه وپدر خدابیامرز رائیم برای بهتر شدن زندگی دخترش ..زندگی جوون ورائیم روبا هم عوض میکنه تا هردو بتونن شرایط همدیگه رو درک کنن وبا هم دوست بشن ..

اول سریال فکر میکردم این تنها یه بخشیه که با عوض شدن شخصیت ها وبرگشت اونها به حالت اول داستان تموم میشه اما نویسنده هوشمندانه تا پایان داستان چندین بار از این حقه استفاده میکنه تا شخصیت های ضد ونقیص رائیم وجوون رو متعادل وهمراه کنه ..

درکنار این زوج زوج دیگه ای هم هستن که محیط داستان رو بست میدن .هرچند که من خودم قسمت های گیل رایم وجوون رو خیلی بیشتر دوست داشتم ..

محیط سریال طراحی خوبی داشت ..خونه ی خراب وویرونه ی رائیم وزندگی اشرافی وتجمل گرایی جوون ..ازنکات مثبت سریال بود ..

از طرفی بازکردن شغل بدلکاری ومشکلات وحواشیش هم برای من یه نفر جالب بود که چقدر رشته ی سختیه وچه پشتکار وعلاقه ای لازم داره ..

هیون بین درنقش جوون ..وهان جی وون در نقش گیل رائیم هم یکی دیگه از نقطه قوت های سریال بودن مخصوصا بازی هیون بین که وقتی تو جلد رائیم میرفت خیلی بامزه میشد ..هرچند که گاهی غلو امیز بود چرا که خود رائیم هم دختر خیلی نازک نارنجی ای نبود که هیون بین اون جوری ادای دخترهای سوسول رو درمیاورد اما درکل بامزه بود ..

بازیگر دوم مرد رو همه از سریال ایمان میشناسن ..من تو این سریال خیلی بیشتر از ایمان از بازیش خوشم اومد ..خیلی خوب نقش یه کارگردان ومسئول بدلکارها رو به نمایش دراورد ..

درکنار همه ی اینها شاید بتونم به پایان بی نهایت عالی سریال اشاره کنم ..یعنی تمام سریال یه طرف پنج دقیقه ی اخر سریال که تازه نشون داد چرا اصلا جوون تا این حد برای گیل رائیم خودکشان میکرد یه طرف ...به نظرم به خاطر همین پایان جالبش یکی از سریالهای فکر شده ای بوده که تا حالا دیدم ..

سال تولید سریال 2010 هست ..اهنگسازی گریم ..تصویر برداری ..همه چیز قدیمیه ..شاید اگر حالا بخوایید این سریال رو ببینید مثل کسایی که این سریال جزو سریالهای اولیه ای بوده که دیدن براتون جالب نباشه ..اما به نظر من با اینکه ایده اش الان خیلی کلیشه ای وساده به نظر میرسه اما تو زمان خودش جزو سریالهای خوبی بوده که جایزه های زیادی هم برده ..واز این جهت جزو اثار خوب صنعت سریال سازی کره به حساب میاد ..

به عنوان سکانس برتر

قسمتی که جوون رائیم رو برمیداره وبه دل ابرهای تیره میره تا رائیم به هوش بیاد و

قسمتی که رائیم برای بودن با جوون به مادرش التماس میکنه رو انتخاب میکنم اینقدر قشنگ زار میزد که منم گریه ام گرفته بود میخواستم مادر رو خفه کنم ..

نکات منفی

کلیشه ای بودن داستان ..پسر پولدار ودختر فقیر ومشکلات سر راهشون ..مخصوصا مادر فولاد زره اقاپسر ...به حد کافی سر سریال پسران فراتر از گل حرص خوردیم ..

یه جاهایی از سریال هم که به عاشقانه ی بین اوسکا ودوستش میپرداخت کسل کننده میشد ..قسمت های اخر هم کشدار شده بود ..

بازیگر نقش اوسکا ..به عنوان یه شخصیت خوب بود اما نه به عنوان یه ایدل ...کسای خیلی بهتری از این اقا میتونستن انتخاب کنن

به هرحال به عنوان یکی از سریالهای مورد علاقه ام ویکی از سریالهای پیش کسوت که خیلی از صحنه های بکرش بارها وبارها بازخوانی شده بهش نمره ی 8.5 رو میدم ..